|
برچسب:, :: :: نويسنده : dorsa
یعنی میشه روزی برسه که بیایی منو در آغوش بگیری ، بخوام از تو گله کنم ، تو بگی هییییس … همه کابوس ها تمام شد …
برچسب:, :: :: نويسنده : dorsa
دل هرزه ای ندارم که از این بوم رو اون بوم بشینه…
برچسب:, :: :: نويسنده : dorsa
گفتم:میری؟ گفت:آره گفتم:منم بیام؟ گفت:جایی که من میرم جای 2 نفره نه 3 نفر گفتم:برمی گردی؟ فقط خندید..... اشک توی چشمام حلقه زد سرمو پایین انداختم دستشو زیر چونم گذاشت و سرمو بالا آورد گفت:میری؟ گفتم:آره گفت:منم بیام؟ گفتم:جایی که من میرم جای 1 نفره نه 2 نفر گفت:برمی گردی؟ گفتم:جایی که میرم راه برگشت نداره من رفتم اونم رفت ولی اون مدتهاست که برگشته و با اشک چشماش خاک مزارمو شستشو میده .
برچسب:, :: :: نويسنده : dorsa
هیچ چیز بیشتر و بدتر از این...
برچسب:, :: :: نويسنده : dorsa
آنقدر پیش این و آن از خوبی هایت تعریف کرده بودم
که وقتی سراغت را می گیرند …
شرم دارم بگویم تنهایم گذاشت…
برچسب:, :: :: نويسنده : dorsa
دنیا , دنیای ریاضی است
وقتی عشق را تقسیم کردند و تو . . . خارج قسمت من شدی
برچسب:, :: :: نويسنده : dorsa
از دور دوستت داشتم !
برچسب:, :: :: نويسنده : dorsa
حال کهـ آمــده ای، ديگر دوستت ندارم
من هنوز عاشق كسي هستم كه . . .
اطمينان داشتم يك روز هم
مرا تنها نميگذارد ...!
|